محل تبلیغات شما

ئابا ژیار



مِنْ أَجْلِ ذَٰلِكَ كَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِیرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِكَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ


   
از این رو بر بنى اسرائیل مقرر داشتیم كه هر كس كس دیگر را نه به قصاص قتل كسى یا ارتكاب فسادى بر روى زمین بكشد، چنان است كه همه مردم را كشته باشد. و هر كس كه به او حیات بخشد چون كسى است كه همه مردم را حیات بخشیده باشد. و به تحقیق پیامبران ما همراه با دلایل روشن بر آنها مبعوث شدند، باز هم بسیارى از آنها همچنان بر روى زمین از حد خویش مى‌كردند.

اختلالات دوقطبی چیست؟

ازاختلال دو قطبی با عنوان افسردگی شیدائی نام برده می‌شد.

همانگونه که از نام قبلی استنباط می‌شود کسی که دچار اختلال دوقطبی است دچار نوسانات خلقی  شدید میباشد.این نوسانات معمولا هفته ها یا ماها طول میکشد و با انچه مردم عادی در زندگی روزمره تجربه میکنند بسیارمتفاوت است.

خلق افسرده: احساس شدید افسردگی

خلق شیدا: احساس شادمانی بسیار و ناامیدی

خلق مختلط: به عنوان مثال خلق افسرده همراه با بیقراری و فعالیت بیش از اندازه ناشی از شیدائی.

 

شیوع اختلالات دو قطبی:

در حدود یک نفر از هر 100 بزرگسال در طول زندگی خود دچار این اختلال می‌گردد. معمولا این اختلالات بعد از سنین نوجوانی اتفاق می‌افتد. در سنین بالاتر از 40 سال این اختلالات غیر معمول است. مردان و ن به یک اندازه در معرض ابتلا به این اختلالات قرار دارند.

 

انواع اختلال دو قطبی

اختلال دو قطبی نوع 1

حد اقل یک دوره خلق شیدا به مدت یک هفته وجود دارد.اگرچه بیشتر مبتلایان دوره افسردگی را هم تجربه می‌کنند ولی بعضی از انها فقط دوره شیدائی را تجربه می‌کنند.

دوره های شیدایی بدون درمان بین 3 تا 6 ماه به طول می‌انجامند.دوره‌های افسردگی در صورتی که مداوا نشوند 6-12 ماه ادامه پیدا می‌کنند.

 

اختلال دو قطبی نوع 2

در این نوع بیش از یک دوره افسردگی شدید وجود دارد. در صورتی که شدت خلق شیدایی کم است. این نوع به نام شیدائی خفیف (Hypomania) نامیده می‌شود.

 

اختلال دو قطبی با تناوب سریع

در این دسته بیش از 4 بار نوسان روحی در طول یکسال وجود دارد. این نوع در حدود 10 درصد افراد مبتلا به اختلالات دوقطبی دیده میشود و می‌تواند با هر کدام از انواع 1 یا 2 همراه باشد.

 

اختلال خلق ادواری (Cyclothymia)

 

در این نوع شدت نوسان خلق به اندازه اختلال دوقطبی نیست، اما می‌تواند زمان طولانی تری ادامه یابد. این حالت می‌تواند منجر به اختلالات دو قطبی گردد.

 

علل اختلالات دوقطبی

دلیل قطعی برای این اختلالات شناخته نشده، اما تحقیقات نشان می‌دهد که:

اختلالات دوقطبی منشائ ارثی دارد. به عبارتی ژنها بیشتر از تربیت در این اختلالات موثرند.

ممکن است مشکل فیزیکی در قسمتی از مغز که کنترل حالات روحی را به عهده دارد عامل این اختلالات باشد. به این دلیل است که این اختلالات با دارو قابل درمان هستند.

نوسانات خلقی ممکن است گاهی توسط استرس و یا بیماری بوجود بیایند.

 



گاهی یک عکس می تواند معجزه کند ؛ گاهی یک عکس چنان کاری می کند که هزاران هزار واژه نمی کند و گاهی یک عکس سبب می شود میلیون ها و شاید میلیاردها انسان خود را در یک زمان و در یک مکان مشخص تجسم کرده و عمق برخی پدیده ها را درک کنند.

این قبیل عکس ها به دلیل تاثیر گذاری فوق العاده ای که دارند تاریخ ساز و منشا تغییر می شوند. عکس هایی که درلحظه ای که می بایست گرفته شده اند و عکاس آنها این شانس را داشته است که هنگام رخ دادن یک تراژدی در صحنه حاضر باشد و عکس را بگیرد.

ماجرای عکس هفته گذشته یک کودک 3 ساله کرد سوری ( آیلان یا به تلفظ کردی آلان) از همین قسم عکس ها بود. تصویری تاثیر گذار و در عین حال تراژیک که در لحظه گرفته شده بود.

"نیلوفر دمیر" عکاس خبرگزاری "دوغان حیات" ترکیه مدت ها بود که در ساحل بدروم ترکیه در تعقیب مهاجران سوری بود . مهاجرانی که با قایق خود را از سواحل ترکیه به جزایر یونان در دریای اژه می رسانند و از آنجا مسیر عزیمت به کشورهای اروپایی به ویژه آلمان را در پیش می گیرند. 

نیلوفر دمیر و عکس او

ماجرای دو عکس تکان دهنده در دو موقعیت مختلف

در هفته های گذشته موج گسترده ای از این کوچ اجباری از ترکیه به اروپا گزارش شده است و همچنان ادامه دارد. درِ کشورهای اروپایی اما به روی مهاجران باز نبود و هزاران مهاجری که در هفته های گذشته از طریق دریای اژه راه خطرناک دریایی اروپا را در پیش گرفته اند؛ خطر احتمال غرق شدن در دریا را هم به جان خریده اند.

گزارش های متعددی از غرق شدن قایق ها در سواحل یونان گزارش شده است و حتی برخی رسانه های ترکیه در هفته های گذشته گزارش دادند نیروهایی نقاب دار برای غرق عامدانه قایق های حامل مهاجران آسیایی پیش از رسیدن به جزایر یونانی مستقر شده اند.

اما کاری که " نیلوفر دمیر" در سه شنبه هفته گذشته کرد هنگامی بود که دیگر کار از کار گذشته بود و 12 نفر از یک قایق حامل پناهجو غرق شده بود و تنها 2 نفر از آن حادثه جانم سالم به در برده بودند که یکی از آنها قاچاقچی انسان ( قایقران) بود که به محض متلاطم شدن دریا از قایق گریخته بود و دیگری مردی بود که همه هستی خود یعنی همسر و فرزندانش را سوار قایق کرده و به امید رسیدن به اروپا در قایق نشسته بود.

عبدالله کردی در روایت آن حادثه گفته است: دست اعضای خانواده اش به هنگام توفان در دستش بوده اما نتوانسته آنها را نجات دهد و به دلیل نپوشیدن جلیقه نجات، همه اعضای خانواده اش در حادثه غرق می شوند.

عبدالله خود را به ساحل می رساند اما دو پسر و همسرش و دیگر مسافران قایق در حادثه جان می سپارند.

امواج دریا جسد بی جان " آیلان کردی" را به ساحل شهر بدروم می آورد و در این هنگام عکاس خبرگزاری دوغان حیات ترکیه در ساحل بدروم و در تعقیب مهاجران سوری برای گرفتن عکس، صحنه را شکار می کند.

باقی ماجرا از زبان عکاس "تصویر مرگ آیلان" در مصاحبه پنج شنبه هفته گذشته با شبکه خبری سی ان ان ترک روایت می شود:" وقتی با صحنه مواجه شدم کار از کار گذشته بود و دیگر نمی شد برای ایلان کاری کرد. او مرده بود . بنابراین در آن لحظه هیچ‌ کاری به جز عکس گرفتن از این صحنه از دستم ساخته نبود، من هم این کار را انجام دادم. من فکر می‌کردم که این تنها راهی است که از طریق آن می‌توان فریاد جسم خاموش او را به گوش جهانیان رساند."

این عکاس ترک در مصاحبه ای با رومه ایتالیایی "کوریره دلاسرا " نیز در این باره گفت:" درباره این عکس می خواهم آخرین اظهار نظر خودم را انجام دهم و دیگر درباره آن سخن نخواهم گفت.  به این باور رسیده ام که برای گرفتن این عکس به این دنیا آمده ام. احساس می کنم  گرفتن عکس از جنازه آیلان ماموریت مقدر من بوده است."

و این گونه تصویر آیلان در کمتر از 24 ساعت در همه جهان منتشر شد و کمتر از 48 ساعت پس از آن حادثه تصویر جنازه آیلان که در کرانه بدروم به خواب ابدی فرو رفته بود در صفحه نخست بیشتر رومه های اروپایی و جهان جا گرفت.

افکار عمومی در اروپا به غلیان آمد و دولت های اتریش و آلمان اعلام کردند مرز خود را به روی مهاجران سوری در کشورهای یونان ، مقدونیه و مجارستان باز می کنند. نخست وزیر فنلاند اعلام کرد خانه خود را در اختیار مهاجران سوری قرار می دهد و بسیاری از تمداران و دولتمردان اروپایی  به تاسی از افکار عمومی منقلب شده در اروپا اعلام کردند تسهیلاتی ویژه را برای پذیرایی از آوارگان جنگی سوری در نظر گرفته اند.

تصاویر تاثیر گذار در لحظه های تاریخی مختلف در یک قرن گذشته خیلی زیاد نبوده اند . تصاویری که از لحظه های ناب (تلخ و شیرین) گرفته شده اند و برای همیشه تاریخ ثبت و ضبط شده اند.

تصویر آیلان به لحاظ عناصری که درون خود داشت بسیار مشابه با داستان تلخ " کوین کارتر" عکاس عکس معروف " کودک اتیوپیایی و لاشخور" است.

کارتر زاده شهر ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی بود. او در مارس سال 1993 به همراه یک تیم امداد رسانی برای عکاسی از پدیده قحطی در اتیوپی به این کشور سفر می کند . او در جریان این سفر به صورت اتفاقی با صحنه ای عجیب مواجه می شود . دختری خردسال که از فرط گرسنگی در  نزدیکی یک مرکز توزیع غذای سازمان ملل در حال "احتضار "روی زمین افتاده و در همان حال کرکسی در نزدیکی او نشسته است و گویی منتظر است تا کودک جان دهد تا لاشه او را بخورد.
کوین کارتر و عکس معروف و تاریخی او از کودک و لاشخور

ماجرای دو عکس تکان دهنده در دو موقعیت مختلف

کوین 33 ساله از این صحنه عکس می گیرد و این عکس برای نخستین بار در 26 مارس 1993 در رومه نیویورک تایمز منتشر می شود و پس از  انتشار جهانی تکان می خورد و همه رسانه ها این عکس را بازنشر می کنند و درباره آن بحث می کنند. دو ماه پس از انتشار این تصویر جایزه معروف "پولیتزر" به کوین کارتر تعلق می گیرد.

اما انتشار این عکس حاشیه های خاص خود را هم به همراه می آورد. برخی کوین را متهم می کنند که سود جویانه به دنبال منافع شخصی و حرفه ای خود بوده است و به جای کمک به کودک در حال مرگ به فکر گرفتن عکس بوده است.

رومه نیویورک تایمز اعلام می کند از زمان انتشار این تصویر صدها نفر با این رومه تماس گرفته اند تا از سرنوشت این دختر خردسال بدانند. کوین اما از سرنوشت او اظهار بی اطلاعی می کند. 

کوین در بهترین شکل ممکن ماموریت حرفه ای خود را انجام داده بود و عمق فاجعه تراژیک جاری در اتیوپی را به روی صحنه و در انظار جهان به نمایش گذاشته بود اما پرسش اساسی منتقدان در آن هنگام این بود که آیا او در کنار مسئولیت حرفه ای به مسئولیت انسانی خود نیز عمل کرده بود و کوین برای پاسخ به این سوال جوابی نداشت.

او تنها به منتقدان می گفت در وضعیت کمک به آن کودک خردسال و صدها و هزاران کودک مشابه او نبوده است و تنها کاری که می توانسته انجام دهد گرفتن عکس بوده است، اما این پاسخ به گوش منتقدان نمی رفت و آنها با پیش کشیدن مسئولیت حرفه ای و مسئولیت اخلاقی و انسانی مدام این سوال را مطرح می کردند که به راستی در نهایت چه بلایی بر سر آن دختر خردسال آمده است؟ آیا جان داده و طعمه لاشخوری که در کنار او کمین کرده است شده است یا اینکه به کمک امدادرسانان سازمان ملل (که ظاهرا عکس در نزدیکی آن گرفته شده بود) نجات یافته است؟

کوین در تناقض بین مسئولیت اخلاقی و مسئولیت حرفه ای گرفتار شد و در نهایت در تابستان سال 1994 و 16 ماه پس از گرفتن آن عکس تاریخی و تراژیک، اقدام به خودکشی کرد. او سر یک شلنگ را به اگزوز خودرو خود وصل کرد و سر دیگر آن را داخل خودرو برد و  این گونه در اثر استنشاق گاز مونواکسید کربن خود را از بین برد.

او قبل از خودکشی در نامه ای نوشت: "من افسرده و ناامید بودم. ذهن من با خاطرات زنده‌ای از خشم و درد و کشتار و اجساد روی هم تلنبار شده و خانه‌های خالی از سکنه و کودکان گرسنه و رنجور انباشته شده‌است

 "نیلوفر دمیر" عکاس  تصویر هولناک آیلان نیز با سوال مشابهی که از کوین پرسیده شد مواجه شد. از نیلوفر پرسیدند : چطور به راحتی تحت تاثیر این صحنه هولناک قرار نگرفتی ؟ چطور توانستی خود را جمع و جور کنی و سریعا عکاسی کنی!

او در پاسخ مکثی کرد و گفت: "وقتی با صحنه مواجه شدم دیگر کار از کار گذشته بود. " و سپس شروع به روایت کرد.

کوین کارتر اما نمی دانست آیا کار از کار گذشته بود یا نه ! کودکی که او تصویرش را در لنز ثبت کرده بود هنوز جان داشت و لاشخوری که در انتظار خوردن او نشسته بود. 

شاید  تنها تفاوت اساسی بین کوین و نیلوفر به عنوان دو عکاس حرفه ای مواجه شدن با دو صحنه با مشابهت های بسیار از منظر تراژیک و با یک تفاوت عمده از منظر موقعیتی بوده است و این گونه کار برای عکاس تصویر آیلان برای توجیه اخلاقی رفتارش آسان ولی برای کوین بسیار سخت بوده است.

تفاوت موقعیت برای هر دو صحنه تکان دهنده و تاثر انگیز با وجود مشابهت های فراوان هر دو عکس، در جریان داشتن "رگ حیات" در نبض دو کودکی است که سوژه دو عکاس با فاصله بیش از دو دهه شده اند ؛ کودکی که در اثر گرسنگی در حال جان کندن است و کودکی که در آب جان داده و امواج دریا جسم بی جان او را به کرانه  آورده است؛ و این تفاوت در چشم منتقدان کم نیست.



به گزارش فرادید، ترکیه و چندین کشور دیگر پ‌ک‌ک را گروهی تروریستی می‌دانند. این گروه در حال حاضر در جنگ علیه داعش نقش مهمی را ایفا می کند. خبرنگار بی‌بی‌سی توانسته برای اولین بار از یکی از اردوگاه‌های آموزشی پ‌ک‌ک در شمال عراق دیدار کند. .جهت دیدن تصاویر در صورت عدم رویت

http://www.shafaf.ir/fa/news/3398/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%88%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%E2%80%8C%DA%A9%E2%80%8C%DA%A9

تصاویر/ آموزش ن در اردوگاه های پ‌ک‌ک»
 
ویان (سمت راست) ۲۰ ساله از اعضای ایزدی پ‌ک‌ک است. او می‌گوید که خیلی خوش‌شانس بوده که توانسته از دست پیکارجویان داعش به هنگام تصرف دهکده‌اش در منطقه سنجار در شمال عراق فرار کند. ویان می‌گوید: "داعش بسیاری از ما را کشت. ما نباید ساکت بمانیم. اول برای آزادسازی سنجار به پ‌ک‌ک ملحق شدم، اما حالا می‌خواهم با حزب حاکم ترکیه بجنگم. می‌خواهم در تمام قسمت‌های کردستان بجنگم. من به هرجایی که فرماندهان پ‌ک‌ک نیاز داشته باشند، می روم."

تصاویر/ آموزش ن در اردوگاه های پ‌ک‌ک»
 
جنگ با داعش هزینه سنگینی برای نیروهای پ‌ک‌ک داشته است. پس از دفن اجساد 4 تن از فرماندهان پ‌ک‌ک در سوریه، این نیروهای پ‌ک‌ک برای بالابردن روحیه‌شان دسته جمعی می‌رقصند. 

تصاویر/ آموزش ن در اردوگاه های پ‌ک‌ک»

ئه وین 19 ساله یکی از دختران ایزدی از سنجار است. او به هنگام حمله نیروهای داعش به دهکده محل ستش به اسارت درآمد، اما پس از دو ماه موفق به فرار شد. ئه وین به جای این که به اردوگاههای پناهندگان برود، به نیروهای پ‌ک‌ک پیوست. فرمانده او سفارش کرد که درباره اتفاقات دوران اسارتش از او چیزی نپرسیم. اما زخم ها روی صورت و دستهایش شاهدی بر اتفاقاتی بود، که برایش افتاده است. او حالا می گوید که آماده است با افرادی که او را به اسارت گرفته بودند، روبرو شود. 

تصاویر/ آموزش ن در اردوگاه های پ‌ک‌ک»
 
یکی از نیروهای پ‌ک‌ک درباره برنامه‌های پ‌ک‌ک به افرادی که به این گروه پیوسته اند، آموزش می دهد. بیش از 40 هزار نفر از زمان آغازجنگ پ‌ک‌ک برای کسب استقلال از سال 1984 کشته شده‌اند. در دهه 1990 میلادی، پ‌ک‌ک به جای کسب استقلال خواستار استقلال فرهنگی و ی بیشتری شد. 

تصاویر/ آموزش ن در اردوگاه های پ‌ک‌ک»
 
بخشی از نیروهای پ‌ک‌ک آماده رویارویی با داعش هستند، اما درگیری‌های اخیر با ترکیه و به ویژه حملات هوایی این کشور مشکلاتی را برای این گروه ایجاد کرده است. 

تصاویر/ آموزش ن در اردوگاه های پ‌ک‌ک»
 


یک روز سگی از کنار شیر خفته ای رد می شد. وقتی سگ دید؛ شیر خوابیده، طنابی آورد. و شیر را محکم به درختی بست.
وقتی شیر بیدار شد؛ متوجه وضعیتش شد. سعی کرد؛ تا طناب را باز کند. اما نتوانست! در همان هنگام خری در حال گذر بود. شیر رو به خر کرد؛ و گفت: ای خر! اگر مرا از این بند برهانی نیمی از جنگل را به تو می دهم! خر ابتدا تردید کرد. و بعد، طناب را از دور دستان شیر باز کرد.
وقتی شیر رها شد؛ و خود را از خاک و گرد و عبار خوب تکانید؛ رو به خر کرد. و گفت: من به تو نیمی از جنگل را نمی دهم! خر با تعجب گفت: ولی تو قول دادی! شیر گفت: من به تو تمام جنگل را می دهم. زیرا، در مکانی که سگان، دیگران را بند کشند؛ و خران برهانند؛ دیگر نمی توان زندگی کرد!!


اگر بمیرم و ندانم چه وقتی است
ساعت را از که بپرسم؟

اگر رنگ زرد تمام شود
با چه نان بپزیم؟

چه کسی می شنود
پشیمانی اتومبیلی که با آن ی می کنند؟

اندوه بار تر از این در دنیا هست
که قطاری زیر باران ایستاده باشد؟

آیا صلح مال کبوتر است؟

اگر همه ی حرفا زده شده
چرا مردم آنقدر صحبت می کنند؟

دانه های یاقوت چه گفتند
وقتی با آب انار روبرو شدند؟

چرا پنجشنبه وسوسه نمی شود
پس از جمعه بیاید؟

چه کسی از ته دل فریاد شادی برآورد
زمانی که رنگ آبی به دنیا آمد؟

این درست است که در لانه ی مورچگان
رؤیانیز یک وظیفه است؟

خوب نیست بی جهنم زندگی کنیم
نمی توانیم دوباره بسازیمش؟

بهتر نیست هرگز نرسیم
تا اینکه دیر برسیم؟

مرکز دریا کجاست؟

می توانم از کتابم بپرسم
آیا واقعا من نوشته امش؟

عشق،عشق،عشق آن زن، عشق آن مرد
اگر رفته اند، کجا رفته اند؟

پس واقعیت نداشت که
خدا در ماه زندگی می کند؟

چند هفته در یک روز است
و چند سال در یک ماه؟

آیا قطارهایی که راه گم کرده اند
از خجالت آب شدند؟

از چه کسی بپرسم برای ایجاد چه اتفاقی به این دنیا آمدم؟

چیزی احمقانه تر از این در دنیا هست
که نامت پابلو نرودا باشد؟



محمدعلی سپانلو متولد 29 آبان‌ماه سال 1319 در تهران بود. خافظه درخشانش در تمام این سال‌ها باعث شده بود تا او علاوه بر فعالیت‌های ادبی و هنری منبعی دقیق برای مرور اتفاقات فرهنگی و هنری و نقش افراد در رویدادهای مختلف باشد.

رگبارها»، پیاده‌روها»، سندباد غایب»، هجوم»، نبض وطنم را می‌گیرم»، خانم‌زمان»، تبعید در وطن»، ساعت امید»، خیابان‌ها، بیابان‌ها»، فیروزه‌ در غبار»، پاییز در بزرگراه»، ژالیزیانا»، کاشف از یادرفته‌ها» و قایق‌سواری در تهران» از مجموعه‌ شعرهای این شاعرند.

توجه به اوزان نیمایی و استفاده از فضاهای مدرن شهری از جمله ویژگی‌های شعری این شاعر بود. توجه او به زادگاهش تهران باعث شده بود تا از او به عنوان شاعر تهران نام ببرند.

او فارغ‌التحصیل دانشکده حقوق دانشگاه تهران، و از نخستین اعضای کانون نویسندگان ایران بود. روایت او از شکل گیری کانون نویسندگان باعث شده بود تا در این‌سال‌ها مجادلات قلمی مختلفی با شاعران و نویسندگانی چون رضا براهنی پیدا کند.

سپانلو با نگارش مقالات و کتاب‌های مختلف می‌کوشید تا ادبیات معاصر و پیشرو ایران را معرفی کند. کتاب نویسندگان پیشرو ایران» یکی از آثار او بود که دربرگیرنده نمونه‌های درخشان داستان نویسی ایران از نگاه سپانلو به همراه معرفی و بررسی آثار نویسنده‌های این داستان‌ها بود.
او نشان شوالیهٔ نخلِ (لژیون دونور) آکادمیِ فرانسه و جایزهٔ ماکس ژاکوب را در زمان حیاتش دریافت کرده بود.

همچنین ترجمه‌ آن‌ها به اسب‌ها شلیک می‌کنند» نوشته‌ هوراس مک‌کوی، مقلدها» نوشته‌ گراهام گرین، شهربندان» و عادل‌ها» نوشته‌ آلبر کامو، کودکی یک رییس» نوشته‌ ژان پل سارتر، دهلیز و پلکان»، شعرهای یانیس ریتسوس و گیوم آپولینر در آیینه‌ آثارش» - شعرها و زندگی‌نامه‌ گیوم آپولینر - از دیگر آثار منتشرشده‌ او هستند.

او علاوه بر فعالیت در حوزه ادبیات در فیلم آرامش در حضور دیگران» به کارگردانی ناصر تقوایی به عنوان بازیگر حضور داشت. از این فیلم در کنار فیلم‌های قیصر» ساخته مسعود کیمیایی و گاو» ساخته داریوش مهرجویی به عنوان آغاز کنندگان موج نوی سینمای ایران نام برده می‌شود.

از بلندای شب می آمد
و ترسی اش از شب نبود.
ردایی از نور به تن داشت
و قلبش پر از پروانه های بنفش بود.

از اوج شب می آمد
و چشمانش، یکی ماه بود و یکی خورشید
و کهکشان از لبانش می تابید.
از خواب باتلاقی شب بر می گشت و چشمه ای از نور در لبانش.
ترسی اش از شب نبود.
می گفت:
ترس من از مرگ نیست.
هر چند که چون شبح بر تنم تار تند.
هر چند که انگره مینوی شب را فرا راهم دارد.
هر چند که آغوش کارش را بر من بگشاید.

می گفت:
ترس من از مرگ نیست.
و
بگذار خورشید عریان لبم را در دوزخ سیاه سکوت بگدازند.
بگذار شمیم ماه بلند عشق را هرگز استشمام نکنم.
بگذار ابلیس زشتخوی نابودی، چنگال پلیدش را بر جانم بفشارد

از قصر عفریتگان شب بر می گشت
از دژ گجسته ی شب.
تنها بوددر هم شکسته.
فروغ خورشیدش بر آب بود و ماه شوکتش لب بام
اما قامت نورش نشکست و یخ مردانگی اش چکه نکردو بر بلندای آفتاب پر کشیدو از کوه قاف شب گذشت.

می گفت:
ترس من از مرگ نیست.
با آن که قرن هاست خورشید سراب، بر خود نقاب آب زده است.
با آن که قرن هاست ابلیس پست کذاب، ردای شکوهمند اهورایی به تن کرده است.
با آن که قرن هاست معشوقه ی امید را در سیاهچاله های ظلمت تردید-زمان به زمان-بی عصمت می سازند.

ترسی اش از مرگ نبود
و نه از شب، از باتلاق شب.
اما.می ترسید.
می گفت:
ترس من از کرکس وار زیستن در این بیابان دلمرده ی فاسق است.
ترس من از فروختن آواز در شب روسپی عورت نماست.
ترس من از تن دادن به آغوش ماروتی عریان سازش است.
ترس من از فروختن مسیح آزادگی به یهوای نگی تسلیم است.

ترسی اش از پروانه شدن به دست شمع شب نبود.
و شمع را آتش زدشب را آتش زد.
و در یک شب ابدی به سوی نور پر کشید.

            اردی بهشت نود و چهار

در اواخر دهه‌ی ۷۰ میلادی و در میانه‌ی جنگ سرد ارتش اتحادیه‌ی جماهیر شوروی برای حفاظت از ساختمان‌های حساس خود سامانه‌ی پدافند موشکی را طراحی کرد که بعدها S-300 نام گرفت. آن‌ها به مرور قابلیت‌های این سیستم را توسعه دادند تا به امروز که گفته می‌شود بجز هواپیماهای فوق رادار گریز F22 و B2 هواپیمای دیگری نمی‌تواند از تیررس این پدافند در امان بماند.

با پدافند دفاع موشکی S-300 آشنا شوید

S-300 سامانه‌ی موشکی زمین به هوای میان بردی است که توانایی عملیات در تمام ارتفاع‌ها و شرایط را دارد. این پدافند از ابتدا برای رهگیری هواپیما و موشک‌های کروز ساخته شده بودکه بعدها توانایی رهگیری موشک‌های بالستیک نیز به آن افزوده شد. ردیاب راداری S-300 قابلیت رهگیری حداکثر ۱۰۰ هدف را داشته و سیستم آتش آن می‌تواند با ۱۲، ۲۴ و ۳۶ هدف درگیر شود که آن را به یکی از مرگبارترین سیستم‌های ضدهوایی حال حاضر جهان مبدل می‌سازد. نقطه‌ی قوت دیگر این سامانه عدم نیاز به عملیات نگهداری خاص برای موشک‌ها و ذخیره شدن آن‌ها مانند مهمات عادی است، علاوه بر آنکه S-300 ظرف مدت فقط ۵ دقیقه می‌تواند آماده‌ی شلیک شود.

با پدافند دفاع موشکی S-300 آشنا شوید

تولید گسترده‌ی این سیستم در سال ۱۹۷۵ آغاز شد اما خانواده‌ی ضد بالستیک V+ در سال ۱۹۸۷ تولید شدند. تاکنون سیستم راداری و برد این پدافند چندین بار بهبود یافته و به روز رسانی شده است. رقیب غربی S-300 پدافند آمریکایی MIM 104 پاتریوت است. در مواقع وم می‌توان از S-300 به عنوان یک سیستم تهاجمی نیز استفاده کرد. موشک‌های نیمه متحرک از خانواده‌ی V این سیستم با سوار شدن بر روی وسایل نقلیه زرهی و استفاده از قابلیت shoot & scoot می‌توانند اهداف را هدف قرار داده و سپس محل خود را تغییر دهند، چین به خوبی از این قابلیت برای تهدید تایوان استفاده می‌کند. از سال ۲۰۰۶ ارتش روسیه نمونه‌ی پیشرفته‌تری از این سامانه به نام S-400 تریموف یا طبق نامگذاری ناتوSA-21 را به خدمت گرفته که بردی تا ۴۰۰ کیلومتر را دارد.

خانواده‌ی S-300

با پدافند دفاع موشکی S-300 آشنا شوید

S-300 P

برد این موشک از ۵ تا ۴۷ کیلومتر بوده و قابلیت حمل کلاهک ۱۳۳ کیلوگرمی را دارد

S-300 F

این موشک سوخت جامد برای نیروهای دریایی توسعه یافته است. سرعت آن ۶۱۲۰ کیلومتر در ساعت بوده و از ۷ تا ۹۰ کیلومتر برد دارد و همچنان می‌تواند کلاهکی ۱۳۳ کیلوگرمی را حمل کند.

S-300 FM

این سیستم پیشرفته‌ شده‌ی نوع قبلی است که سرعت آن تا ۱۰ هزار کیلومتر در ساعت افزایش یافته و می‌تواند به کلاهکی ۱۵۰ کیلوگرمی مسلح شود.

S-300 PMU

این موشک بسیار شبیه به مدل FM است. مدل جدیدتر آنکه در سال ۱۹۹۷ ساخته شد MU-2 نام دارد که برد آن تا ۱۹۵ کیلومتر و توانایی حمل بار آن به ۱۸۰ کیلوگرم می‌رسد.

S-300 V

این سیستم موشکی نیمه متحرک و ضد بالستیک بر روی خودرو نصب می‌شود و راداری قدرتمند برای درگیری با موشک‌های بالستیک بر روی خودرو‌ی این موشک نصب شده است.


برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست

گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست


آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک

جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

 

این قافله از قافله سالار خراب است

اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست

 

تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش

دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست

 

من در پی خویشم ، به تو بر می خورم اما

آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست

 

آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است

حیثیت این باغ منم ، خار و خسی نیست

 

امروز که محتاج توام ، جای تو خالی ست

فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست

 

در عشق خوشا مرگ که این بودنِ ناب است

وقتی همه ی بودن ما جز هوسی نیست.



تۆ نه‌بووی، مانگه‌ شه‌وێ چوومه‌وه‌‌ به‌و کووچه‌یه‌ دا
هه‌موو گیانم بووه‌ چاو و، له‌وێ بۆ تۆ ده‌گه‌ڕا
له‌ حه‌ز و تاسه‌ وه‌ها پڕ بوو دڵم ، لێی ده‌ڕژا
سه‌ری هه‌ڵدایه‌وه‌ ئه‌و عیشقه‌ که‌ جاران 
له‌ که‌ژ و کێوی ده‌دا
له‌ هه‌موو چۆڵی ده‌روونم گوڵی یادت ده‌ڕوا،
ده‌می سه‌د بیره‌وه‌ری پێده‌که‌نی،
عه‌تری سه‌د بیره‌وه‌ری بوو ده‌گه‌ڕا. 

هاته‌‌ بیرم که‌ شه‌وێ
پێکه‌وه‌ له‌و کووچه‌یه‌‌ بووین
به‌ په‌ڕوباڵی ئه‌وین 
کوێیه‌ که‌ دڵگر بوو، ده‌چووین. 

له‌سه‌ر ئه‌و جۆگه‌یه‌ ساتێ به‌ وچان دانیشتین.
تۆ هه‌موو ڕازی جیهان مه‌یبوو له‌ نێو چاوی ڕه‌شت
من توابوومه‌وه‌ به‌و تینی نیگای گه‌رم و گه‌شت.
شین و ساماڵ بوو شه‌و و، 
هێمن و مه‌ند و ئارام، 
به‌ختی گه‌ش‌ پێده‌که‌نی و،
ده‌وری زه‌مان ئه‌سپی ڕام. 

مانگه‌شه‌و هێنده‌ نه‌وی، 
هێشووه‌ گزنگی له‌ ده‌راو هه‌ڵدێنا 
دار هه‌موو ده‌ستی لق و پۆپی به‌ره‌و 
مانگی ته‌واو هه‌ڵدێنا. 

شه‌و و، کۆڵان و، گوڵ و، ده‌شت و په‌رێز
هه‌موو گوێی دابووه‌ ‌ئاوازی مه‌لی شه‌وئاوێز.



در تاریکی چشمانت را جُستم
در تاریکی چشم‌هایت را یافتم
.و شبم پُرستاره شد
تو را صدا کردم
در تاریک‌ترین شب‌ها دلم صدایت کرد
.و تو با طنین صدایم به سوی من آمدی
با دست‌هایت برای دست‌هایم آواز خواندی
برای چشم‌هایم با چشم‌هایت
برای لب‌هایم با لب‌هایت
.با تنت برای تنم آواز خواندی
من با چشم‌ها و لب‌هایت
اُنس گرفتم
.با تنت انس گرفتم
چیزی در من فروکش کرد
چیزی در من شکفت
من دوباره در گهواره‌ی کودکیِ خویش به خواب رفتم
و لبخندِ آن زمانی‌ام را
.بازیافتم
.در من شک لانه کرده بود
دست‌های تو چون چشمه‌یی به سوی من جاری شد
و من تازه شدم من یقین کردم
یقین را چون عروسکی در آغوش گرفتم
و در گهواره‌ی سال‌های نخستین به خواب رفتم؛
.در دامانت که گهواره‌ی رؤیاهایم بود

.و لبخندِ آن زمانی، به لب‌هایم برگشت
.با تنت برای تنم لالا گفتی
چشم‌های تو با من بود
و من چشم‌هایم را بستم
.چرا که دست‌های تو اطمینان‌بخش بود

بدی، تاریکی‌ست
شب‌ها جنایت‌کارند
ای دلاویزِ من ای یقین! من با بدی قهرم
.و تو را به‌سان روزی بزرگ آواز می‌خوانم
صدایت می‌زنم گوش بده قلبم صدایت می‌زند.
شب گِرداگِردَم حصار کشیده است
و من به تو نگاه می‌کنم،
از پنجره‌های دلم به ستاره‌هایت نگاه می‌کنم
چرا که هر ستاره آفتابی‌ست
من آفتاب را باور دارم
من دریا را باور دارم
و چشم‌های تو سرچشمه‌ی دریاهاست
.انسان سرچشمه‌ی دریاهاست

احمد شاملو - هوای تازه - 1334.

تناقض، چشمگیرترین خصلتِ آدمی ست.
شتابِ عجیبی داریم که بزرگ شویم و سپس برای کودکی از دست رفته مان دلتنگی می کنیم.
برای کسب پول خودمان را بیمار می کنیم و آنگاه پولِ مان را خرج می کنیم تا سلامتی مان برگردد.
طوری زندگی می کنیم که گویی هرگز نمی میریم و چنان می میریم که انگار هرگز زندگی نکرده ایم.

بوی موهات زیر بارون
بوی گندم زار نمناک
بوی سبزه زار خیس
بوی خیس تن خاک

جاده های مهربونی
رگای آبی دستات
غم بارون غروب 
ته چشمات تو صدات

قلب تو شهر گل یاس
دست تو بازار خوبی
اشک تو بارون روی
مرمر دیوار خوبی
ای گل آلوده گل من
ای تن آلوده دل پاک
دل تو قبله این دل
تن تو ارزونی خاک
تن تو ارزونی خاک

بوی موهات زیر بارون 
بوی گندم زار نمناک
بوی شوره زار خیس 
بوی خیس تن خاک

یاد بارون و تن تو 
یاد بارون و تن خاک
بوی گل تو شوره زار
بوی خیس تن خاک
همیشه صدای بارون
صدای پای تو بوده
همدم تنهایی هام
قصه های تو بوده

وقتی که بارون می باره
تو رو یاد من می یاره
یاد گلبرگای خیس
روی خاک شوره زاره
ای گل آلوده گل من
ای تن آلوده دل پاک
دل تو قبله این دل
تن تو ارزونی خاک
تن تو ارزونی خاک
تن تو ارزونی خاک
تن تو ارزونی خاک


مطلبی که برای این پست انتخاب نموده ام,نقبی دارد به گذشته و نیم نگاهی به روزهایی که در راهند
                         فعلا این مقدمه بماند تا ادامه ی ماجرا

پیشکش به عروسک جهرم


طاقت من سر اومده
دل دل نکن عروسکم
تحمل رفتنتو دیگه ندارم
موهای خیستو بزار
رو شونه هام اروم بگیر
پلکاتو روی هم نزار 
طاقت ندارم


تو نرو تلخه بی تو بخوام بمونم
سخته بخوام بی تو بخونم
نرو میمیرم نمی تونم

تو نرو تلخه بی تو بخوام بمونم 
سخته بخوام بی تو بخونم 
نرو میمیرم نمیتونم


خسته شدم خسته شدم
از این شبای انتظار
من موندم و سکوت و یک دل بی قرار
من موندم و یه عالمه
دلشوره و دلواپسی
دارم میمیرم ای خدا تو بگو چرا


تو نرو تلخه بی تو بخوام بمونم
سخته بخوام بی تو بخونم
نرو میمیرم نمیتونم 

تو نرو تلخه بی تو بخوام بمونم
سخته بخوام بی تو بخونم
نرو میمیرم نمیتونم


تو نرو تلخه بی تو بخوام بمونم
سخته بخوام بی تو بخونم
نرو میمیرم نمیتونم 

تو نرو تلخه بی تو بخوام بمونم
سخته بخوام بی تو بخونم
نرو میمیرم نمیتونم

دل من عاشق و می سوزونی و به اشکام میخندی

چرا منه ساده فکر می کردم که به عشقت پا بندی

رو کارات چشمامو میبندم

تو رو من چشم می بندی

بگو مگه دلت پیش کی گیره

بگو واسه کی میمیـــــری

بگو از من تو انتقام ، چی رو داری میگیری

چی شده که تو از من و عشقم داری فاصله میگیری

آهای تو که یه روز عشق منی و

یه روز دیگه عشق یکی دیگه

خدا اشکام و دید یه روزی

خودش تقاص کاراتو میده

پشیمون میشی یه روزی که دیره،تو قلبم یکی جاتو می گیره

♫♫♫


اقدام نظامی جمهوری آذربایجان برای آزادسازی مناطق اشغالی خود توسط ارامنه پس از 30 سال صبوری و اعتماد بی حاصل به گروه مینسک طبیعی می نمود، ولی رویکرد ترکیه در این خصوص نشان از داستانهای دیگری دارد. در بعضی از مواقع، مقامات ترکیه در تاکید بر ادامه حملات نظامی نیروهای آذربایجانی تا رفع اشغال از خاک جمهوری آذربایجان، از مقامات خود آذربایجان سبقت می گرفتند. ترکیه در حالی دایه ی مهرباتر از مادر شده است که در اکثریت یافتن جمعیت ارمنی در قره باغ و نتیجتا اشغال آن، بی تقصیر نبوده است. نگاهی به گذشته ی تاریخی این منطقه، پرده از روی واقعیت برمی دارد.      

زمانیکه قره باغ جزو قلمرو ایران بود، مثل بسیاری از بخشهای قفقاز جنوبی که جدایی آنها از خاک ایران بواسطه ی قراردادهای گلستان و ترکمنچای رسمیت یافت، جمعیتی مسلمان داشت. علاقه مندی و گرایش جمعیت مسلمان قره باغ برای بازگشت به آغوش ایران، نگرانی مقامات روسیه تزاری را موجب می شد. آنها برای رفع این نگرانی، ت تغییر ترکیب جمعیتی را در پیش گرفته و با تلاش برای تغییر ترکیب جمعیت، جرقه های بحران زده شد.
الهام علی اف رئیس جمهوری آذربایجان و برخی از تحلیلگران این کشور بارها به قراردادهای گلستان و ترکمنچای و وقایع پس از آن به عنوان منشاء پیدایش بحران قره باغ اشاره کرده اند. علی اف در سخنان ۴ آبان خود به رخدادهای پس از این دو قرارداد و گسیل جمعیت ارامنه از کشورهای منطقه و اقدامات هدفمند با هدف برهم زدن ترکیب جمعیتی اشاره کرده و آن را نقطه آغاز این بحران معرفی نمود. شاید بنابر مصالحی الهام علی اف و تحلیلگران آذربایجانی به نقش ترکیه در این زمینه باور نداشته باشند یا نخواهند به آن اعتراف کنند، ولی امپراتوری عثمانی (سلف ترکیه) مسئولیت و پرونده سنگینی در این خصوص دارد. تلاش روسیه برای تغییر ترکیب جمعیتی قره باغ تنها 30 درصد ساکنین را ارمنی کرد، ولی اقدام عثمانی، موجب اکثریت یافتن ارامنه در قره باغ و بعدها اجبار اقلیت مسلمانان به خروج یا فرار از آن گردید.

آنچه موجبات اکثریت یافتن جمعیت ارامنه در منطقه را فراهم کرد، تصویب قانون تهجیر (کوچ اجباری) در سال 1915 توسط عثمانی علیه ارامنه بود. بر اساس این قانون که در دوران حاکمیت طلعت پاشا، شکل گرفت، تمامی ساکنین ارمنی قلمرو عثمانی، بویژه مناطق شرقی که با روسیه همجوار بود، مجبور به ترک خانه و کاشانه ی خود بودند. کشتار ارامنه که ارمنیها مدعی آن هستند، مربوط به همین قانون و سال است. بسیاری از ارامنه علاوه بر سوریه به ایروان و قره باغ و سایر مناطق روسیه رانده شدند. جالب اینکه رانده شدگان علاوه بر قره باغ، ترکیب جمعیتی ایروان مسلمان نشین را هم تغییر دادند. ایروانی که اکنون پایتخت ارمنستان است و در اشغال قره باغ توسط ارامنه وتدوام آن نقش کلیدی را بازی کرده است.

آنچه موجب تصویب قانون تهجیر علیه ارامنه شد، اعلام جنگ ارامنه همراه با آشوریها علیه عثمانی و همکاری آنها با جناح مقابل عثمانی در جنگ اول جهانی بود. پس از پایان جنگ و ناکامی ارامنه، دولت عثمانی بواسطه ی قانون تهجیر با آنها برخورد کرد و این برخورد، علاوه بر کشته شدن تعدادی از ارامنه، به ضرر مردم دو طرف رودخانه ارس تمام شد. ارامنه مسلح از جنگ برگشته، علاوه بر شمال ارس در جنوب ارس (ایران) نیز دست به کشتار مردم زده و فاجعه جیلولوق» یا کشتار مردم اورمیه، سلماس و خوی رو را رقم زدند. در این نسل‌کشی حدود 150 هزار نفر از مسلمانان این مناطق توسط ارامنه و آشوری‌ها (جیلولوها) کشته شدند. قبرستان‌های "قره صاندیق" و "خان مسجیدی" تنها بخشی از آثار این جنایت است.
تمامی کشتارها و اکثریت یافتن ارامنه در سرزمینهای اسلامی چون ایروان و قره باغ، در سایه اقدام عثمانی، ممکن شد و نهایتا به اشغال آنها منتهی گردید که آثار آن هنوز بر دوش مردمان منطقه از جمله مردم جمهوری آذربایجان سنگینی می کند. ‏شاید در نگرش مردم و دولت جمهوری آذربایجان، پشتیبانی ترکیه برای رفع اشغال از قره باغ و مناطق پیرامونی، موهبتی به حساب آید، ولی در خوشبینانه ترین وضعیت، ترکیه بدنبال جبران خساراتی است که سالها متوجه منطقه و مردم جمهوری آذربایجان کرده است. البته جاه طلبیهای ترکیه نشان از اهداف دیگری دارد و عدم هوشیاری دولتهای منطقه می تواند آثاری بسیار زیانبارتر از اشغال مناطقی توسط ارامنه داشته باشد.

محمود اکبری

آخرین جستجو ها

همسفران پروین اعتصامی suwindjourbia lamppitchllevhu بخند هات نیوز مركز خرید ایران مجله تناسب اندام علیرضا آیت اللهی Alireza Ayatollahi اس ام اس،عكس،خبر،دانلود و ... حسابداران ایران