محل تبلیغات شما
یک روز سگی از کنار شیر خفته ای رد می شد. وقتی سگ دید؛ شیر خوابیده، طنابی آورد. و شیر را محکم به درختی بست.
وقتی شیر بیدار شد؛ متوجه وضعیتش شد. سعی کرد؛ تا طناب را باز کند. اما نتوانست! در همان هنگام خری در حال گذر بود. شیر رو به خر کرد؛ و گفت: ای خر! اگر مرا از این بند برهانی نیمی از جنگل را به تو می دهم! خر ابتدا تردید کرد. و بعد، طناب را از دور دستان شیر باز کرد.
وقتی شیر رها شد؛ و خود را از خاک و گرد و عبار خوب تکانید؛ رو به خر کرد. و گفت: من به تو نیمی از جنگل را نمی دهم! خر با تعجب گفت: ولی تو قول دادی! شیر گفت: من به تو تمام جنگل را می دهم. زیرا، در مکانی که سگان، دیگران را بند کشند؛ و خران برهانند؛ دیگر نمی توان زندگی کرد!!

آیه 32مائده:نجات یک جان برابر با نجات کل بشر

اختلالات دو قطبی(افسردگی شیدایی)

ماجرای دو عکسی که جهان را تکان داد...

شیر ,خر ,تو ,جنگل ,دهم ,طناب ,جنگل را ,به تو ,و گفت ,نیمی از ,به خر

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پژوهنده گان مرکز تعمیرات فروشگاه لوازم آرایشی آبادان - تهران - پاکدشت binnicomu hapsronfiche وبلاگ همسفران آبادان درب توری مجیک مش بسته اورجینال دارای سایز 210x100 انجام پروژه های معماری::گروه معماری البرز Wholesale NHL New Jersey Devils Jerseys, Cheap & Fine. nandiacrinnart